اولین مطلب، قصر فرانتس کافکا

قصر                                                                                                                                  ( Das Schloß )

    یکی از سه اثر بزرگ کافکا ( آمریکا ، محاکمه و قصر ) که به سرانجام نرسید. تحلیل کامل و رازگشایی داستان نیاز به شناخت کامل از طرز فکر او دارد که مستلزم آشنایی کامل به زندگی و شگرد داستان نویسی اوست. در این متن نیز من به دنبال تفسیر یا رمز گشایی این اثر نیستم بلکه تنها نظرات و دیدگاه های خود را مطرح می کنم.

    فضای کلی داستان دارای تغییراتی محسوس است، در قسمتی از داستان فعل و انفعالات کند صورت می گیرد ولی در عین حال به هیچ وجه کسل کننده و زننده نیست مثل بحث های کا. با الگا یا با پپی همچنین بعضی توصیفات نیز همین ویژگی را دارند مثلا توصیف زمانی که کا در دالان هرن هوف نظاره گر خدمتکارها بود . بر عکس در بعضی موارد اتفاقات بسیار سریع انجام می شوند و حتی در برخی موارد کمی آزار دهنده است مثلا در ابتدا داستان که فریدا خود را به کا تسلیم می کند یا پایان رابطه فریدا و کا.
   جذاب بودن داستان در این موارد مرهون فن داستان نویسی کافکا است که در توصیف مناظرات و مناظر چنان بی نقص عمل می کند که خواننده تصور ساختگی بودن را از ذهن بیرون می کند و کاملا احساس می کند که کافکا در همان موقعیت بوده و همان صحنه ها را دیده و اینک تصویر می کند یا خود این گفتگو ها را انجام داده.
  همچنین در بعضی موارد زننده بودن این تغییر فضا احساس میشود بخصوص زمانی که داستان سریع پیش می رود برای مثال فریدایی که معشوقه فردی مثل کلام است به این سرعت تسلیم کا ،تازه واردی غریبه، می شود که البته این مورد و بعضی موارد دیگر در توضیح هایی که در داستان می آید به نوعی توجیح می شوند، برای این مورد تصورات پپی جوابگو است که البته با مخالفت کا روبرو می شود.

  

   رابطه ها در این داستان جالب است برای مثال رابطه بین دهکده و قصر. افراد دهکده به طرز عجیبی از قصر فرمان می برند، دلیل این امر در داستان به طور واضح ذکر نشده است ولی این را می توان ناشی از فاصله افراد قصر از روستایی ها دانست که احتمالا مدت زیادی این فاصله حفظ شده و این حس را به مردم روستا القا کرده که قصر مکانی مقدس و بزرگ است و فرمان برداری از آن الزامی . همچنین افراد قصر با این عمل به افرادی ستودنی تبدیل شدند مثلا کلام که در دید هرفرد نوعی خاص می نمود. دلیل های دیگری نیز می توان برای این موضوع ارائه داد مانند گذشته ای خشن برای قصر و... . فرمان برداری از قصر بیشتر ناشی از ترس از قصر است که مثلا در داستان بارناباس بطور کامل مشهود است که مردم نافرمانی از قصر را گناهی نابخشودنی می دانند و بدون فرمان از قصر فرمانبرداری می کنند! حتی فریدا رابطه کا با این خانواده را دلیلی برای جداشدن خود از کا می داند.
   تقابل افراد با نظر ها و طرز فکر های مختلف مناظره ها جالبی پدید می آورد. در بعضی موارد تضاد های فکری کاملا مشهود است مثلا در اواخر داستان که پپی و کا با هم صحبت میکنند، داستان پپی خیلی از نقاط ابهام داستان مثل عدم توازن شروع و اتمام رابطه فریدا با کا، با دیگر قسمت های داستان را توجیح می کند ولی به نظر کا اینها فقط تصورات پپی است که اقتضای موقعیت پپی است.
   شخصیت کا. شخصیتی جالب و تا حدی قابل ستایش است . تلاش های او برای رسیدن به قصر که به نوعی مبارزه با تصور اولیه مردم دهکده است تلاشی ستودنی است. از هر راهی این تلاش انجام می شود حتی از راه هانس پسر بچه ای کوچک ( که البته در داستان سرانجام آن نیامده ) ، این تلاش ها مانند ابتدا داستان که کا نمیتواند راه رسیدن به قصر را پیدا کند بی ثمر است ولی او تسلیم نمی شود .
رابطه های کا اغلب با زنان بود و در داستان نوعی تفاوت بین زن مرد حس می شود، ابتدا مردانی شایسته در قصر اند بعد از آن زنانی در دهکده و در رتبه آخر مردانی دیگر که در آبجوفروشی و دیگر جاها بودند و این به نوعی این حس را بر می انگیزد که زن ها نوعی رابطه با قصر دارند که درآخر داستان نیز کا.به زن مهمانخانه دار هرن هوف حرفی در این مورد می زند. 

 

 

   این نوشته های کوتاه نظرات و دیدگاهای من نسبت به این داستان بود که خوشحال می شم با نظراتتون به من در تعیین صلاحیت این نظرات کمک کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد